رمان سرا | دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه,دانلود جدیدترین رمان های احساسی

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نودهشتیا» ثبت شده است

دانلود رمان کلبه‌ای میان جنگل نودهشتیا

دانلود رمان کلبه‌ای میان جنگل نودهشتیا

دانلود رمان کلبه‌ای میان جنگل نودهشتیا

خاموشی)روبی نگاه خیرهاش را به آن شمشیر دوخته و درحالیکه از شدت هیجان نفسش بند آمده بود، در دل زمزمه کرد:_باورم نمیشه… ما پیداش کردیم.مایکل نیز

بیآنکه حرفی بزند بارها و بارها با خودش تکرار کرد:_ما پیداش کردیم، حالا دیگه توی دستهای خودمونه.سپس شمشیر را با احتیاط از جعبهاش بیرون آورده و نگاه

دقیقتری به آن انداخت.روبی در آن فرصت، با همان هیجان آمیخته به ترس و اضطراب، نگاهی به اطرافش انداخت.پنجرهی بسیار بزرگی درست آنطرف اتاق بود که

پردههای خاکستری رنگش، با وزش ملایم باد تکان میخوردند، از آنجا تمام سرزمین آدونیس درست در مقابل چشمهای نارسیسا و تحت نظرش بود، روبی فکر کرد که با

وجود آن پنجره، او دیگر نیازی به آن سه آینه ندارد.تختخواب دونفرهی بسیار بزرگی نیز آنجا بود که پردههای نازکی داشت و روبی را به یاد خوابی انداخت که شب قبل از

آمدن به آدونیس، در خانهی ماریا دیده بود. روبی با یادآوری آن صحنه سرش را تکان داد و نگاهش را به نقطهی دیگری دوخت.در یک لحظه، همه چیز تیرهوتار شده و

سپس او برق چشمهای آبیاشرا دید. با دیدن جای خالی، تکهای از آینهی قدی اتاق، همهچیز برایش روشن شده و نفسش قطع شد، انگار تمام بدنش یخزده بود و دیگر

خونی در رگهایش جریان نداشت، وحشت سراسر وجودش را فرا گرفت. با دستهایی که از شدت نگرانی میلرزید، با آخرین توانی که در بدنش باقی مانده بود، دستهای

مایکل را فشرده و با اشارهی کوتاهی به آنسو، توجه او را به آینه و صورت متعجب نارسیسا جلب کرد. مایکل با دیدن آن صحنه ماتومتحیر ماند و درهمانحال قدمی به

عقب برداشت هردوی آنها تنها چند ثانیه درنگ کردند و سپس به سمت در هجوم بردند. هردو با تلاش فراوانی سعی کردند دستگیرهی در را پایین بکشند، اما چنان

آشفته و دستپاچه بودند که توان این کار را نیز، نداشتند

منبع:romansara.org منبع:romankade.com

 

 

  • alireza gh